نقد و نقادی در فضای هنری، بهویژه در سینما، همواره با چالشهایی همراه بوده است. بسیاری از هنرمندان نقد را نه بهعنوان تحلیل سازنده بلکه نوعی تخریب تلقی میکنند و از سوی دیگر، برخی مخاطبان نیز توانایی تفکیک بین اثر و صاحب اثر را ندارند.
درچنین شرایطی، فضای مجازی نیز با گسترش بیرویه دیدگاههای غیرتخصصی، کاررابرای نقد حرفهای دشوارتر کرده است. آنچه نیاز امروز سینما و فرهنگ ماست، تقویت تفکر نقادانه، پذیرش صریح دیدگاهها و تربیت مخاطبانی آگاه است که بتوانند میان تعارف و تحلیل، مرز روشنی قائل شوند. در این نشست از«مدرسه نقد جامجم» به چالشهای منتقد بودن و نقد کردن در سینمای ایران با حضور خسرو دهقان ازمنتقدان با سابقه ایران، بهزاد زهرایی منتقد ومدرس سینما و مهدی صالحی، محمد امین احمدی و نگار زهرایی از فارغالتحصیلان مدرسه نقد در دفتر روزنامه جامجم پرداختیم.
بهزاد زهرایی: نشست نوزدهم از «مدرسه نقد» را با حضور استاد خسرو دهقان برگزار میکنیم. در ابتدای جلسه میخواهیم به دو مفهوم اساسی بپردازیم. نخست اینکه «منتقد» کیست و دوم اینکه «نقد» چیست؟ بهنظر من نقد، به معنای تحلیل عالمانه و آگاهانه و حلقه اتصال بین اثر هنری و مخاطب عام است اما سؤال اینجاست: آیا هرکس از منظر دانش و تجربه خود میتواند منتقد باشد؟ پاسخ منفی است. نقد نیاز به بینش، تخصص و شناخت عمیق دارد.
خسرو دهقان: مشکل اساسی نقد در ایران و حتی در جهان، این است که نقد اصولا پدیدهای دلپذیر و خوشایند نیست. این مسأله مختص امروز هم نیست. در طول تاریخ، انسانها از نقد خوششان نمیآمده.
مثالی ساده میزنم: شما وارد خانه میشوید و غذا کمی ته گرفته. میگویید «خوشمزه بود اما تهدیگ کمی سوخته بود.» همین کافی است تا چهار روز با شما صحبت نکنند!
نتیجه این است که ما تاب نقد را نداریم. نقد با هیچ عسلی دلنشین نمیشود. به زبان ساده، نقد یعنی «فحش مؤدبانه». نقد ذاتا تلخ، گزنده و گاهی خشن است. این ربطی به جایگاه فرهنگی یا اجتماعی ندارد. نسان اصولا با نقد مشکل دارد.
مثلا در مورد مسعود فراستی، خیلیها میگویند نقدهایش تند است. ایرادی ندارد. او حق دارد نظرش را بگوید. منتقدان او هم همینطور. مشکل اصلی این است که ما تحمل نقد را نداریم.
در کشورهای دیگر این مسأله کمی حلشده اما در ایران هنوز نه. نقد به ما «برمیخورد.»
مهدی صالحی: نقد نوعی درگیری باکلاس است. وقتی میگوییم «اینکه ساختی، اشتباه است»، طرف مقابل میگوید: «من برای ساختش زحمت کشیدم، در سرما و گرما، با ۴۰ نفر همکاری کردم تا یک دقیقه از این فیلم ساخته شود!»
اگر بتوانیم زبان نقد را لطیفتر کنیم، شاید واکنشها کمتر شود اما در هر صورت نقد با واکنش منفی همراه است.
منتقد دانا چون حرف درست میزند، لزوما محبوب نیست. برای همین همیشه در معرض اتهام است.؛ مثلا میگویند «پول گرفته» یا «طرفدار فلانی است». منتقد نباید از این برچسبها دلسرد شود.
نگار زهرایی: نقدپذیرنبودن ما ریشه در فرهنگمان دارد. چون تعارف را نشانه ادب میدانیم. کسی را که صریح انتقاد میکند بیادب میپنداریم. اگر از کودکی در خانواده یاد بگیریم که صراحت، بیادبی نیست، آنوقت نقدپذیر میشویم.
البته منتقد هم نباید اثر هنری را تخریب یا نابود کند؛ بلکه باید منصفانه نگاه و نقد کند.
محمد امین احمدی: راهحل این مشکل، حرکت برخلاف عادتهای رایج است. باید یاد بگیریم اثر هنری، پس از تولید، از هنرمند جداست. اگر هم نقدی به آن وارد میشود، نباید به شخصیت هنرمند تعمیم داده شود.
این تفکیک بین «اثر» و «صاحب اثر» بسیار مهم است.
خسرو دهقان: البته میشود شیطنت هم کرد، بهنحوی گفت که هرچه بهدست تو تولید میشود سرتاپا اشکال است.
محمدمهدی احمدی: منتقدان باید مسیر درست نقد رابیرحمانه، دقیق و علمی دنبال کنند و هیچگونه تعارفی با آثار نداشته باشند.
آنقدر باید این کار را تکرار کنند و محتوای درست و علمی منتشر کنند تا جامعه عادت کند. اگر نتوانیم هنرمند را از اثرش جدا کنیم، باید از نقد بهعنوان درمانی برای این وسواس استفاده شود، وسواسی که مانع رشد فرهنگی ماست.
بهزاد زهرایی: مسألهای که امروزه بسیار با آن مواجه هستیم، این است که گویا نقد فیلم و سینما در کشور ما دچار نوعی بحران شده.به نظرمیرسد نظرات وسلیقههای گوناگونی وجود داردکه باعث سردرگمی و تشتت ذهنی میان مخاطبان شده است درحالیکه نقد و منتقد باید روشنگر وراهنما برای مخاطب باشند.ازسوی دیگر،با تنوع گستردهسلیقهها مواجهیم که هرکدام خود را محق و معیار میدانند.درکنار این مسأله، هنرمندانی نیز داریم که خود دچار نوعی سرگردانی هستند. به نظر میرسد در این فضای آشفته، هم نقد وهم منتقد ازمسیر اصلی خودفاصله گرفتهاندوهنرمندان هم انتظاراتی متفاوت ازنقش ورسالت منتقد دارند.
خسرو دهقان: مسأله اصلی ما به این برمیگردد که همه میخواهند بگویند «فقط همانکه من میگویم درست است».هرکسی تنها خودش و نظر خودش را معیار میداند و متأسفانه تحمل شنیدن نظر دیگری را ندارد. این خلاصه وضع ماست. هیچکس در حال گوشدادن و توجهکردن نیست. همه فقط میخواهند حرف بزنند، همه فقط میخواهند نظر بدهند.
ما نمیگوییم خواننده محترم، فیلمساز محترم یا منتقد محترم باید حتما نظر ما را بهطور کامل بپذیرند. انتظار ما این است که دستکم گوش بدهند، فکر کنند و بعد هر تصمیمی خواستند بگیرند اما مشکل اصلی ما در همان قدم اول است. اصلا تاب شنیدن حرفی غیر از حرف خودمان را نداریم. چون فقط به صدای خودمان گوش میدهیم، ناخودآگاه همهچیز بسته میشود و اصلا مجالی برای شنیدن باقی نمیماند.
بلافاصله اگر کسی نخواهد همان را که ما میگوییم بپذیرد، برچسبزدنها شروع میشود و میگویند داور پول گرفته، میگویند فلانی وابسته به فلان ایسم است یا غرض شخصی دارد و… .
ازنظر من، مشکل اصلی این است که ما گوشی برای شنیدن نداریم- خارج از اینکه آن گفته خوب باشد یا بد. حتی نمیگوییم «حق با توست»، فقط میگوییم بیاییم یاد بگیریم گوش بدهیم.
یک مثال بزنم؛ فردوسی شاعری است که طرفداران بسیار زیادی دارد اما دو نفر هستند که منتقد فردوسی بودهاند: احمد شاملو و ابراهیم گلستان. روایت جالبی هست که میگوید بیش از هزار سال پیش، عدهای در خانه فردوسی را میزنند و میگویند گروهی به شما فحش میدهند.
فردوسی میپرسد این ناسزاها به چه زبانی است؟
میگویند به فارسی.
فردوسی میگوید ولشان کنید.
میدانید چرا؟ چون رسالت اصلی او احیای زبان فارسی بود. حتی اگر ناسزا هم بشنود اما به زبان فارسی باشد، باز هم رسالتش را موفق دانسته. این یعنی او حتی فحش را هم تحمل میکند. چون زبانش را زنده میبیند.
مهدی صالحی: در فضای نقد امروز، با معضلی مواجهیم به نام منتقدان تازهکاری که بهجای نقد تحلیلی، صرفا داستان فیلم را روایت میکنند. البته روایت داستان جذاب است چراکه ادبیات و حتی متون دینی ما، مثل قرآن، عمدتا داستانمحور هستند و همین باعث جذب مخاطب میشود اما مشکل از جایی شروع میشود که منتقد آگاه به اشتباهات داستانی یا ساختاری فیلم اشاره میکند. در این حالت، نهتنها فیلمساز بلکه بسیاری از مخاطبان نیز جبهه میگیرند و میپرسند «چرا میگویی غلط است؟ به نظر ما که درست است!» دلیل این واکنش، کمبود دانش فنی در تحلیل اثر است و نتیجه آن، بیاعتنایی به سخن منتقد میشود. مخاطب میگوید: «حرفهای تو را نمیفهمم.همان کسی که قصه را تعریف کرد برایم جذاب بود.» همان نکته مهمی که آقای زهرایی قبلا مطرح کردند: «اگر قرار است فقط داستان بگویی، برو کتاب داستان بخوان و نقد ادبی بنویس، نه نقد فیلم!» از سوی دیگر، فیلمسازانهم معمولا از نقد استقبال نمیکنند چون آن را تهدیدی برای فروش یا زحمات خود میدانند. ما زحمات آنها را انکار نمیکنیم اما هدف نقد، کمک به اصلاح و رشد سینماست. نقد درست باعث میشود سینما از یکنواختی خارجشده و در ژانرهای مختلف رشد کند، نه اینکه فقط به کمدی محدود شود.
خسرو دهقان: در کمدی هم همه دارند میرقصند. از رضا کیانیان تا بقیه فقط یکچیز میبینم؛ رقص.
نگار زهرایی: یکی از معضلات مهمی که پس از ورود منتقدان یا کسانی که خود را منتقد میدانند در عرصه نقد این است که صرفا به داستان فیلم میپردازند. مشکل اصلی اینجاست که تا پیش از «مدرسه نقد» جامجم، هیچ بستری برای پرورش آکادمیک منتقد فیلم وجود نداشت. ما شاید رشته سینما داشتیم که بیشتر بر کارگردانی یا زیرشاخههای دیگر متمرکز بود و جایی نبود که افراد یاد بگیرند چگونه باید نقد کنند.یعنی مهارتهایی که یک منتقد باید بداند، آموزش داده نمیشوند. به همین دلیل، افراد سادهترین عنصر فیلم یعنی داستان را درک میکنند و بلافاصله بهنقد آن میپردازند، بیآنکه متوجه دیگر المانهای فیلم شوند که ماهیت سینما را شکل میدهند تا بتوانند درباره آنها صحبت کنند. حالا خوشبختانه فضای خوبی ایجادشده که به ما آموزش میدهد از زوایای مختلف به فیلم نگاه کنیم؛ از داستان گرفته تا کارگردانی و سایر عناصر سینما چراکه اصولا منتقد و فیلمساز، دو نقش کاملا متفاوت دارند. همانطور که گفته شد، منتقد باید پلی باشد میان اثر هنری و مخاطب.
محمد امین احمدی: در ادامه صحبتهای دوستان، میخواهم از زاویهای کلیتر به یکی از معضلات مهم نقد سینمایی در ایران اشارهکنم: ورود افراد غیرمتخصص به عرصه نقد. امروزه شاهدیم کسانی که در حوزههایی مانند ادبیات، روانشناسی یا فلسفه تخصص دارند، بدون دانش کافی از سینما، وارد فضای نقد فیلم میشوند. البته نقد روانشناسانه یا فلسفی میتواند مکمل نقد سینمایی باشد اما مشکل زمانی پیش میآید که این افراد با زبانی پیچیده و بدون شناخت اصول سینما، مطالبی را بهعنوان «نقد سینمایی» به مخاطب عرضه میکنند.
ایراد اصلی اینجاست که آنها بهجای نقد ساختار و عناصر سینمایی اثر، مفاهیم و دیدگاههایی را مطرح میکنند که ممکن است ارتباطی حاشیهای با فیلم داشته باشد. درنتیجه، فیلم نه از منظر سینما بلکه از زاویهای کاملا بیرونی تحلیل میشود. در مقابل، اگر کسی مانند یک منتقد ادبی، شناخت مناسبی از سینما هم داشته باشد، نقد او میتواند بسیار ارزشمند باشد. زیرا میتواند با نگاه تلفیقی، ابعاد جدیدی از اثر را بررسی کند اما منتقدی که تنها از منظر تخصصی خود مثلا فلسفه به فیلم نگاه میکند.چون با زبان سینما آشنا نیست، نمیتواند نگاهی جامع ارائه دهد. این نوع رویکرد تکبعدی، نهتنها بهنقد بلکه به فیلمسازی و درنهایت به مخاطب نیز آسیب میزند و فاصله ایجاد میکند.
بهزاد زهرایی: یکی از مسائلی که اخیرا با آن مواجه شدیم، گسترش فضای مجازی و رسانههای اجتماعی است. بسیاری از افرادی که در این فضا درباره سینما اظهار نظر میکنند، صرفا به دلیل داشتن تریبون در دسترس فضای مجازی که در اختیار همه قرارگرفته خود را صاحبنظر میدانند. این امر باعث شده که تصور کنیم تعداد منتقدان زیادشده، درحالیکه عملا این وضعیت باعث بروز برخی مشکلات در حوزه نقد شده است.
فضای مجازی را از دو زاویه میتوانیم ببینیم: از یکسو میتوان آن را عاملی برای آفتزایی دانست. چون تریبونی بدون فیلتر در اختیار همه قرار گرفته اما من ترجیح میدهم نیمه پر لیوان را ببینم. دیگر لازم نیست مثل گذشته منتظر دعوت به برنامهای تلویزیونی یا نشریهای باشیم. حالا افراد صلاحیتدار میتوانند خودشان را از همین طریق عرضه کنند.
خسرو دهقان: درواقع، جامعه ما و اصولا جامعه بشری تاب شنیدن نقد را ندارد، فرقی هم نمیکند نقد خوب باشد یا بد، از فردی باسواد باشد یا بیسواد. ما با اصلِ نقد مشکلداریم اما به نکته درستی اشاره کردید. تکنولوژی آمده و زندگی را برای ما آسانتر کرده. من در خانه، راحت کنار خانوادهام نشستهام با موبایل سه فیلم میبینم بدون اینکه هزینه خاصی کنم. دیگر نیازی به رفتن به سینما، خرید بلیت، پوشیدن لباس رسمی یا حتی پارک کردن ماشین نداریم. فیلمی را که همین هفته در جشنواره خارجی نمایش دادهشده همان شب با زیرنویس میتوان دید.
تکنولوژی با خودش هم نعمت آورده و هم نقمت. از یکسو، دسترسی و سرعت را بالابرده اما از سوی دیگر نوعی فرهنگ فستفودی را وارد زندگی کرده که ما را از اصالتها دور کرده است. مثلا غذاهای سنتی مادربزرگ دارد فراموش میشود. تنبلی، سطحینگری و فاصله گرفتن از عمق، ازجمله آسیبهایی است که این تکنولوژی با خود آورده.
بهزاد زهرایی: حالا میخواستم بپرسم از دید شما، با تمرکز روی پلتفرمهایی مثل اینستاگرام و یوتیوب، آیا در شرایط فعلی، محاسن فضای مجازی بیشتر است یا معایبش؟
خسرو دهقان: قطعا در حال حاضر، معایبش بیشتر به چشم میآید. مثل هر پدیدهای، انسان آمادگی بیشتری برای جذب بخش منفی آن دارد. اگر به کسی همزمان یک جمله عبرتآموز از خیام یا حافظ و چند فحش یاد بدهید، مطمئن باشید آن فحشها بیشتر در ذهنش میماند. شک نکنید!
مهدی صالحی: درمورد فضای مجازی و کاربرد مثبت آن، همانطور که استاد هم اشاره فرمودند، متأسفانه جنبههای منفی آن بسیار پررنگتر از جنبههای مثبتش شده است اما اگر گروهی از منتقدان دغدغهمند، درهمین حوزه کاری ما، بهصورت کمپین، فعالیتی را آغاز کنند، بهمرور میتوان فرهنگی جدید ایجاد کرد. درواقع میتوان همین فضای مجازی را به مسیری صحیح هدایت کرد. چون بسیاری از کسانی که خود را منتقد جا زدهاند اصلا تخصصی در این زمینه ندارند.